از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
در دسته : نامشخص
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت * گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم * یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس * گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا * سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی * جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود * از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر