مهندس محمد علی مفرح که بود؟
در دسته : نامشخص
او یک موسسه بانکی را در واقع از «هیچ» یعنی از چند قطعه «سفته» به وجود آورد، گرداند، توسعه داد و آنرا به صورت بزرگترین سازمان بانکی ایران (بعد از بانک ملی) تحویل جامعه داد که چند هزار خانواده ایرانی از کار در آن به زندگی شرافتمندانه رسیدند.
او در ترکیب دادن اشخاص با سرمایه، که عامل ضروری برای انجام هر کار بزرگ در جامعه است، قدرت زیادی داشت. وی میتوانست اعتماد مردم را به خود جلب کند تا سرمایههای خود را به اختیار او بگذارند. و در این محور «آکتور» نبود که منظورش فریب دادن مردم باشد؛ بالعکس مال مردم را «بالاتر» از مال خودش میدانست و در حفظ آن کوشاتر از حفظ مال خودش بود. او در این هدف «تقوی» داشت.
او در عین حال قادر بود اعتماد شخصی مردم را به شخص خودش جلب کند و شخصیت کاری، حرفهای و مغزی افراد را در اختیار بگیرد و بدست آن اشخاص سرمایه مالی مردم را بکار گیرد و از آن بهرهگیری کند. بهرهگیری نه برای شخص خودش، برای توسعه و کمال موسسهای که ایجاد کرده بود.
مهندس مفرح از تشریفات اداری بیزار بود. احکام و مکاتبات اداری اغلب با دست و روی کاغذ قند نوشته میشد. در روانشناسی و در تحمل رفتارها و قلقهای متضاد، استعداد فطری داشت. به همین جهت میتوانست افرادی را که از حیث طرز فکر، اخلاق، روحیه، سن، حرفه، معلومات و هدف زندگی، کوچکترین تجانسی با هم نداشتند، دور هم جمع کند و با همکاری آنها مؤسسه بزرگ بانک صادرات را به وجود بیاورد و بگرداند.
سیستم فرهنگی «غرب زده» ای که برای ایران دوست کرده بودند نتوانست«اصالت ایرانی» او را خدشهدار کند. او هرگز «غرب زده نشد و هرگز از تفاخر به ایرانی بودن خودش دوری نجست. بالعکس از «غرب زدهها» و «جعفر خان از فرنگ آمدهها» که با تحقیر ایران و ایرانی برای خودشان تفاخرجوئی میکردند، به شدت متنفر بود در برخورد با کارمندان بانک، ولو کوچکترین آنها همیشه سبقت در سلام میگرفت. در خطاب به آنها معمولاً کلمه آقا یا جناب را جلوی اسمشان میگذاشت، و همیشه آنها را در راه رفتن مقدم بر خودش میداشت و به این کیفیت به کارمندان جوان و کوچک رتبه «شخصیت» میداد.
او به مردم عادی بسیار احترام میگذاشت. و این رویه ناشی از احترام معنوی بود که وی به ملت ایران داشت و معتقد بود هر کس وظیفه دارد تا حدی که امکانات اجازه میدهد به مردم خدمت کند و هر کس در این مسیر راه عملی نشان میداد فوراً میپذیرفت. جالب بود که به اصرار مقدم بروز را و وکلا راه میرفت و هیچوقت به آنها «جناب» خطاب نمیکرد. روزی که برای ارجاع شغلی به دربار احضار شده بود، از قبول شغل امتناع کرد و گفت: پول و مقام فسادآور است و در اینجا هر دو وجود دارد. وی مردی بود به تمام معنی متکی به نفس و این اتکاء به نفس را از زمان کودکی در زندگی فرا گرفته بود. او از تشریفات به تمام معنی بیزار بود.
سازمان بانک از لحاظ سادگی و اثر نقطه مقابل دستگاههای دولتی بود که معمولاً پر ازدحام و کم اثر بودند.
این سادگی قالب زندگی شخصی او را هم شامل میشد. محل اقامت او خانه قدیمی ساز کوچکی بود در یکی از کوچههای فرعی خیابان کاخ با اثاثیه بسیار محقر و یک تختخواب آهنی کوچک و حال اینکه صدها نفر از قبل بانک صاحب خانههای مجلل با اثاثیه عالی شده بودند. هیئت مدیره بانک در خفا برای او زمینی در نظر گرفتند و خانه آبرومندی بنا کردند، که به پاس زحمات مهندس مفرح از طرف بانک به او واگذار کنند. وقتی نامبرده متوجه مطلب شد، دستور داد آن خانه را به قدیمترین کارمند بانک که فاقد خانه بود واگذار کنند و به این ترتیب از پذیرفتن «رشوهای» که هیئت مدیره بانک برای او تدارک دیده بود، خووداری کرد. هرگز موافقت نکرد حقوق او از حقوق یک رئیس شعبه تجاوز کند. و هرگز نپذیرفت بانک برای شخص او اتومبیل مخصوص در نظر بگیرد. ظرفیت فوق العاده مهندس مفرح برای همه ضرب المثل بود.
مهندس مفرح بسیار قوی الاراده بود و بزودی از تصمیم خودش عدول نمیکرد. معهذا در مقابل حرف حساب تسلیم میشد. مثال کوچک زیر نمونهای از آن روش است.
منبع:کتاب کهنه سرباز نوشته سرهنگ مصور رحمانی
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر