یک خاطره از مهندس مفرح
در دسته : نامشخص
روزی درشعبه میراتابک واقع درخیابان تخت طاوس (مطهری) فعلی درباجه مشغول کار بودم آقائی آمد و سراغ رئیس شعبه آقای عیوضیان را از من گرفت چون درآن موقع ایشان پشت میزشان نبودند و به نهار رفته بود، به ایشان گفتم چند لحظه صبر کنید تشریف می آورند وقتی ایشان آمدند او را به رئیس شعبه معرفی نمودم و چون باجه من به میز رئیس شعبه نزدیک بود نا خواسته صحبت هائیکه بین آنها رد و بدل میشد می شنیدم ایشان خود را راننده آقای مهنس مفرح مدیرعامل بانک معرفی نمود و اظهار داشت آقای مهندس مفرح چند نفر میهمان دارند در رستوران معروفی که چند قدمی شعبه شما است و ازآنان مشغول پذیرائی میباشند و احتیاج بمقداری پول نقد پیدا کرده اند و مرا فرستاده اند تا مقداری وجه علی الحساب از شعبه شما قرض بگیرم متوجه شدم که آقای رئیس شعبه جواب رد به او داده اند و هنگامیکه قصد ترک شعبه را داشتند بنده او را صدا زدم و چون آنروز بیستم برج بود و بنده که ضمن کار دانشجو هم بودم وهمان مقدار مورد درخواست وی را حقوق گرفته بودم وجه را بدون اخذ هرگونه رسیدی به او پرداخت کردم که مورد اعتراض شدید رئیس شعبه هم قرارگرفتم لحظاتی بعد آقای مهندس مفرح خنده کنان وارد شعبه شدند و با صدای بلند گفتتند فرزندانم خسته نباشید وچون رئیس شعبه را میشناختند مستقیما پیش ایشان رفتند و با صدای بلند به رئیس شعبه گفتند حالا کارت بجائی رسیده که از فرمان مدیرعامل بانک هم سرپیچی میکنید آقای عیوضیان رنگ از صورتش پرید و به لکنت زبان افتاد ولی با کمال تعجب ملاحظه نمودم، عدم پرداخت وجه مورد درخواست را مورد تائید قرارداده و به ایشان گفتند آفرین برشما که از پولهای مردم که بما اعتماد کرده اند و جهت نگهداری بما سپرده اند مثل عقاب ازآن محافظت میکنید و ایشان را مورد عنایت ویژه خود قراردادند وگفت قصد بنده ازاین کارفقط آزمایش شعبه شما که درچند قدمی این رستوران معروف واقع شده بوده است، سپس از راننده که همراه وی بود پرسید این وجه را ازچه کسی گرفتید دیدم راننده انگشت اشاره را بطرف بنده نشانه گیری کرده اند، سپس بسوی بنده آمدند و ازمن با لبخند پرسیدند پسرم شما که دانشجوهستید چرا این ریسک را پذیرفتید مطمئنم که این وجه را از صندوق باجه بانک که پرداخت نکرده اید به ایشان عرض کردم خیرجناب مهندس بنده چون امروز بیستم برج است و حقوق گرفته بودم این وجه را موجود نزد خود داشتم و به این باور بودم که امکان دارد ۱۰ درصد حرف این آقا راست باشد و مدیرعامل محترم بانک شاید بنا به دلائلی نیاز بپول نقد پیدا کرده باشند که این موضوع را مطرح کرده اند و وظیفه خود دانستم این کار را بدون درنگ انجام دهم سپس خطاب به بنده درحضوردیگرهمکاران شعبه فرمودند: آفرین برشما پسرم، شما آدم ریسک پذیری هستید و مطمئن هستم شما درآینده دراین بانک به یک پست و مقام والائی خواهید رسید که پیش بینی روان شاد کاملا درست و بجا بوده است و بنده روزی مدیرعامل این بانک بزرگ وعظیم شدم روحش شاد و قرین رحمت باد.
تهیه و تنظیم : همکار بازنشسته قربانعلی شیاسی
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر