
دوست
در دسته : شعر
آمدي......
آمدي
و
در آسمان خاموش دلم
"زهره"ي شدي
و سخاوتت را
از من
دريغ نکردي
دست هيم را
در هياهوي خلوت شهر
تنها مگذار
من اکنون
با هم بودنمان را
به تصوير مي کشم
و دست هيت را
در دلم
جاودانه مي کنم
.........................
قلب من از تو
سرشار است
ومن
اکنون
خداوند را
هزاران بار
دوست تر دارم
و از شوق تو
گام هيم را
در ين
خاکستري ترين راه دنيا
محکم تر مي گذارم
و بدان هر چقدر هم از من دور باشي
اميدم به دستانت است
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر