تصویر

درجات و مراتب رضا

در دسته : نامشخص
رضا داراى سه درجه و مرتبه است: الف ـ رضاى متقين : انسان راضى در چنين مرحله اى رنج و درد آسيبها را كاملاً درك كرده و آن را احساس مى نمايد امّا بدان راضى است؛ بلكه به بلا و آسيبها گرايش داشته و عقلاً خواهان آن مى باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بيزار است؛ امّا چون هدف اين است كه به ثواب وقرب الهى نائل گردد و وارد بهشتى شود كه گستره آن، فاصله ميان آسمان و زمين را تشكيل مى دهدـبهشتى كه براى متقين آماده شده استـتن به بلا و مصيبت مى دهد حتى بدان عقلاً راغب مى باشد مانند كسى كه طبق دستور طبيب حاذقى بايد عمل جراحى بر روى او انجام گيرد و صلاح و سلامت او از راه همين جراحى صيانت مى گردد. اين بيمار مى داند كه اين جراحى با درد و رنج همراه است امّا به چنين درد و رنجى راضى و بلكه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتى از جرّاحـبه خاطر همين درد و رنجى كه بر او وارد مى سازدـسپاسگزار است. ب ـ رضاى مقربين : در اين مرحله اگر چه رنج بلا و مصيبتها را درك مى كند امّا دوستدار چنين رنجى است؛ چرا كه محبوب او خواهان چنين رنجى مى باشد، و رضاى محبوب را در آن مى بيند؛ زيرا وقتى حب و دوستى بر كسى چيره گشت، همه هدف و خواسته او اين است كه رضاى محبوب خويش را به دست آورده باشدـو به همين جهت بود كه امام رضا عليه السلام از نظر روانى در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر مى برد و مردم را نيز به چنين حالت خوشآيند و سعادت آفرينى دعوت مى كرد، و لذا مى فرمود: « اگر كسى در برابر روزى كم از حق تعالى راضى باشد حق تعالى نيز از او در برابر اندك راضى خواهد بود ». از احمد بن عمر بن ابى شيبه حلبى و حسين بن يزيد، معروف به « نوفلى » روايت شده است كه مى گفتند: حضور امام رضا عليه السلام رسيديم و عرض كرديم: ما در نعمت و رفاه و فراخ روزى به سر مى برديم: لكن حالمان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهى دستى شديم، دعا كن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگانى ما بازگرداند. فرمود: مى خواهيد چه بشويد؟ آيا دوست مى داريد چون سلاطين باشيد؟ و خوشحال مى شويد كه همانند طاهر و هرثمه زندگانى كنيد؟ و اين حالت رضاى درونى را از دست نهاده و از اين عقيده و آئينى كه بدان پاى بند هستيد بيگانه گرديد؟ آنها در پاسخ عرض كردند: نه، سوگند به خدا اگر دنيا و آنچه در آن است و تمام زر و سيمى را كه در آن وجود دارد در اختيارمان قرار دهند ما را راضى نخواهد كرد كه از اين حالت دست برداريم. حضرت فرمود: حق تعالى گويد: اعملوا آل داود شكراً و قليل من عبادى الشكور ( سبأ : 13 ) اى خاندان داود، شاكر و راضى باشيد كه بندگان شاكر و دلخوش و راضى من، اندك هستند. سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا داراى حسن ظن باش؛ چرا كه اگر كسى در برابر خدا برخوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهى را در گمان خويش مى يابد، و اگر كسى به روزى كم راضى و قانع باشد خدا نيز عمل اندك را از او پذيرا مى گردد، و چنانچه به رزق اندكى از حلال دلخوش باشد، مؤونه او سبك گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنجهاى دنيا و راه چاره و درمان آنها رهنمون گشته و وى به سلامت از اين دنيا به دارالسلام رخت بر بندد. طبق آيه اى كه قبلاً ياد شد، خداوند متعال رضاى خود را نسبت به هر كسى ، مقرون به رضاى آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به اين حقيقت پى مى بريم كه كسى مى تواند مشمول رضاى پروردگار قرار گيرد كه او نيز از خدا و دستاوردهاى او راضى باشد. امام رضا عليه السلام مظهر و مصداق كامل و فرد اكمل اين حقيقت بوده است «و اين خداى راضى از امام رضا بود كه نام رضا را براى او به ويژه انتخاب فرمود، چرا كه آن حضرت مصداق بارز رضاى خدا و رسول او و ائمه ( عليهم السلام ) بوده است. و اين نام اختصاصاً از آنِ اين امام مى باشد؛ چون دوست و دشمن نمى توانستند از احساس رضايت درونى نسبت به آن حضرت دريغ ورزند و قلباً خويشتن را تهى از رضايت نسبت به او نسبت به او احساس كنند.» ... و همه مردم معاصر با آن حضرت، به فضيلت علمى و اخلاقى او معترف بوده اند. و مقام بلند علمى آن بزرگوار مرضّى خاطر همگان بوده و رضايت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب مى كرد. سكوت حكيمانه يا راهى فراسوى خير و سعادت در تحف العقول آمده است كه امام رضا عليه السلام فرمود: الصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْحِكْمَةِ : سكوت، درى از درهاى حكمت و دانايى و صواب انديشى است. و نيز فرمود : اِنَ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ انَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيْر: سكوت، جلب محبت مى كند و مى تواند براى دست يافتن به هر گونه خير و سعادت، دليل و رهنمون انسان باشد. اين سخنان سنجيده امام رضا عليه السلام يكى از نكات دقيق تربيتى و اخلاقى سازنده اى را گوشزد مى كند، چرا كه سخن گفتنـگاهى ـممكن است به صورت عامل و گذرگاهى براى نگونبختى ابدى و ورود انسان به آتش دوزخ در آيد؛ همانگونه كه مى تواند عامل رهايى بخش آدمى از شقاوت و بدبختى باشد. اما بايد يادآور شد كه اگر قلب آدمى زلال و پاكيزه باشد هيچ چيزى در آن صورت پاكيزه تر از زبان نيست؛ لكن اگر درون انسان، پليد و ناپاك باشد هيچ چيزى پليدتر از زبان نخواهد بود. لذا امام رضا عليه السلام سكوت را به عنوان حكمت و دانايى و فرزانگى برشمرده است. آن كسى كه به جا و به موقع، راه سكوت را در پيش مى گيرد، در واقع ابواب سعادت و نيكبختى را فراسوى خود مى گشايد. سكوت به جا را مى توان راهى به سوى سلامت روانى و كمال اخلاقى و نيل به معارف و آگاهيها دانست، به اين معنى كه اگر فردى سكوت را در جاى خود بر سخن گفتن ترجيح دهد و در چنين مواردى بدان پاى بند باشد، در واقع قلب و درون خود را از شهوات و آفات روانى شستشو داده و براى نيل به هدفِ مطلوب، راه را در برابر خود همراه مى سازد. سكوتى اين چنينـكه از فراسَت و هوش و انديشه وتفكر مايه مى گيردـنشانه قدرت و توانايى است و نبايد آن را دليل هيچ گونه ضعف و نارسايى تلقى كرد. بنابراين سكوتِ مذكور بيانگر حكمت و دانايى فرد است، به همين جهت، اگر كسى ـمنهاى حكمت و فرزانگى و دانايى ـاز قدرتِ در سخن آورى برخوردار باشد فرجام آن سقوط و بدبختى است. مرد حكيم و دانا ساكت و آرام است، و بايد گفت افراد ناآرام و پرچانه كه از عقل و فراست كافى تهى هستند با لافِ سخن، خويشتن را رسوا مى سازند، و لذا سزاست كه كمتر سخن گويند و سكوت خويش را فزاينده تر سازند كه : تا ندارى مايه، از لافِ سخن خاموش باش خـنـده رسوا مى نمايد پسته بى مغـز را افراد خام و نارسـكه از لحاظ علمى و اخلاقى و هوش و فراست دچار ضعف و نارسايى هستند، غالباً دچار افراط در سخن بوده، و قادر نيستند در جاى خود سكوت اختيار كنند: اين ديگ ز خامى است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لـذت دَمْ ديد خموش است نفس انسانى طبعاً به آزادى بى بندوبارى گرايش دارد؛ لذا به انديشه و سكوت و آرامش رغبتى درخود احساس نمى كند. عاملى كه مى تواند سكوت به جا و سنجيده را در فرد بارور سازد ايمان به دين و قوانين دينى است. فقط مردم با ايمان و راستينِ در تدين هستند كه با زيور سكوتِ به جا، خويشتن را مى آرايند و مى گويند: سخنى كه هيچ گونه بهره اى جز گناه و يا بدبختى را به ارمغان نمى آورد نبايد بر زبان راند؛ بلكه بايد از آن خود دارى كرد. محيى الدين بن عربى مى گفت: اگر كسى خواهان آن است كه باطن و درونش سازندگى يابد و سخن آغاز كند، بايد زبانى را كه در كامش قرار دارد به سكوت وا دارد، يعنى نيروى باطن و درون آدمى گوياتر و رساتر از نيروى زبان انسان است. علاوه بر اين، زبان آدمى گاهى مى لغزد؛ اما باطن و درون انسان صادق است وهيچ غبارى ازخلاف واقع چهره آن را نمى پوشاند. همه انبيا و اوليا، به اتفاق، اعلام كرده بودند كه سكوت حكيمانه و بخردانه، سراپا خير و سعادت است و يا به هرگونه خير و سعادتى انسان را رهنمون است. رسول اكرم صلى الله و آله و سلم فرمود: استعينوا على قضاء حوائجكم بالصّمت: براى تأمين نيازها و تحقق آمالِ مشروعِ خويش از سكوت مدد گيريد. يكى از بزرگان گفته است: سكوت راـهمان گونه كه سخن گفتن را مى آموزى ـبياموز، اگر سخن گفتن موجب هدايت تو مى گردد سكوت از تو حمايت و نگاهبانى مى كند... و عفت زبان عبارت از سكوت به جا و به مورد مى باشد. سكوت به حق، يعنى راه نبرد و پيكار با غيبت و سخن چينى ، و نوعى از رياضت و تمرين روانى ؛ چرا كه سكوت مورد نظر ما به معنى مخالفت با هواى نفس و پاسدارى از سلامت نفسانى است. سكوت انديشمندانه را بايد راهى در سوى رسيدن به مقام قرب دانست؛ چون از طريق سكوت است كه نفس انسانى ادب پذير مى گردد، و از انضباط برخوردار مى شود. امام رضا عليه السلام مى فرمود: در ميان بنى اسرائيل هيچ كسى نمى توانست عنوان عابد را براى خود احراز كند مگر آن كه ده سال سكوت اختيار مى كرد، و آن گاه كه چنين مدتى را در سكوت به سر مى برد، عابد مى شد. نقش سكوت به جا در سازندگى انسان از نظر علمى و اخلاقى بر هيچ كس خردمندى مخفى نيست. درباره سكوت و ارزش آن روايات وفراوانى جلب نظر مى كند و فرزانگان دين و دانش در اهميت آن بسيار سخن گفته اند. مرحوم محدث قمى اشعارى از اميرخسرو دهلوى را ضمن شرح حال امام رضا عليه السلام در كتاب خود ياد مى كند كه وى مى گفت: سـخن گرچه هر لحظه دلكش تر است چـه بينى خـمـوشى از آن بهتر است دَرِ فــ تـنـه بستـن، دهان بستن است كه گيــ تـى به نيـك و بد آبستن است پــ شيـمـان ز گفـتـار ديـدم بـسى پشـيـمان نـگشـت از خموشى كسى شنـيـدن ز گـفتـن بـه ار دل نـهى كزيـن پـر شـود مـردم از وى تهى صـدف زان سبب گشـت جوهرفروش كـه از پاى تـا سر همـه گشته هوش همـه تن زبـان گـشـت شمشـير تيز بـه خـون ريختـن زان كنـد رستخيز و اين مَثَل و سخن معروف است كه : ان كان الكلام من فضة فالسكوت من ذهب: اگر سخن به سان نقره [ گرانقدر باشد ] بايد گفت سكوت و لب فرو بستن همچون زر از بها و ارزشى فزونتر برخوردار است. سكوت و درنگ لطيف و خوش آيندِ امام رضا عليه السلام همزمان با سخن گفتنِ ديگران با او، و استماعِ جالبِ او به گفتار ديگرانـكه از درونى انديشمند مايه مى گرفتـيكى از ويژگيهاى شخصيت روانى آن حضرت بوده است كه درباره خصال اين امام بزرگوار نوشته اند: هرگز با سخن خويش بر كسى جفا نكرد، و تا سخن كسى به پايان نمى رسيد لب به سخن نمى گشود، وكلام ديگران را قطع نمى كرد. [ بلكه با سكوتى دلنشين به گفته هاى ديگران كه با وى سخن مى گفتند گوش فرا مى داد، آن گاه پس از فراغ او از گفتار، سخن آغاز مى كرد]. سكوت در منطق رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نخستين گامى بود كه طالب علم و فردى كه مى خواهد بينشى نسبت به حقايق به هم رساند بايد آن را در راه رسيدن به هدف بردارد، واين زير بناى مهم و استوار را در جهت سامان دادنِ شخصيّت روحى و اخلاقى خويش پى ريزى كرده و كاخ بلند بصيرت و معرفت را بر پايه آن بنا نمايد.

0 نظر

پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *