عشق یعنی...
در دسته : نامشخص
عشق یعنی سكوت لبهایم
عشق یعنی مرگ بیان شاعر
عشق یعنی جستجوی چشمان نوجوانی
عشق یعنی همین یك ، دو قدم تا سكوت
عشق یعنی مفهوم همین ژاله سبز
عشق یعنی قلم برداری
دست را آزاد كنی
و چشمها را بسته
رنگها را در اختیار روحت بگذاری
تا با معنا لمس كند
شاید آسمانی سبز ساخت
خورشیدی آبی
و صخره هایی نرم تر از رویاها
من اگر من باشد
تبسم خدا یعنی عشق
من اگر خود باشم
خشم ابلیس یعنی عشق
من اگر من باشم و برای من عاشق شوم
عشق یعنی همین
عشق یعنی صحبت چلچله ها را سخت ندانی
با گلبرگ شبو دوستانه صحبتی شبانه كنی
عشق یعنی قطرات باران را ببوسی
عشق یعنی زیبا ببینی
كه اگر بیننده باشی
نعش هفت سال پوسیده ، یعنی تجسم زیبایی
عشق یعنی همین كه هست را ببینی
در همین كه هست
همین ، كه هست ....
خورشید را ببوسی تا لبهایت زلال شود
شبنم را در آغوش بكشی تا قلبت شعور پیدا كند
ذهنت را با نسیم صبح از غبار فهم ، نا فهم زمانه پاك كنی
عشق یعنی باور كنی
شاید امسال بهار تا زمستان باقی بماند
كه اگر خود باشی
عشق یعنی بی انتهایی
وقتی كه افق تیر رس چشم تو باشد
راه بی معناست
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر