تصویر

مناجات نامه خواجه!

در دسته : نامشخص
موجود نفس های جوانمردانی ! حاضر دل های ذاکرانی ! از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی ! ودورت می پندارند و نزدیکتر از جانی ! گفتم: صنما!مگر که جانان منی ! اکنون که همی نگه کنم جان منی !43 الهی ! گر کسی تورا به جستن یافت من تورا به گریختن یافتم ! گر کسی تورا به ذکر کردن یافت ، من تورا به فراموش کردن یافتم! گر کسی تورا به طلب یافت ،من خود طلب از تو یافتم . الهی ! وسیلت به توهم تویی !اول تو بودی وآخر تویی! همه تویی و بس مابقی هوس 49 الهی اگر زاریم ،در تو زاریدن خوش است ! ورنالیم ،برتو نالیدنمان درخور است ! الهی از خاک چه آید ،مگر خطا! واز علت چه زاید ،مگر جفا! واز کریم چه آید،جز وفا! الهی باز آمدیم بادودست تهی ! چه باشد اگر مرهمی بر خستگان نهی ؟ الهی گنج درویشانی !زاد مضطرانی ! مایه ی امیدگانی !دستگیر درماندگانی ! چون می آفریدی جوهر معیوب می دیدی می برگزیدی. و با عیب می خریدی و برگرفتی و کس نگفت که بردار . اکنون که برگرفتی ،بمگذار !(الهی یک چشم زدن به حال خودم وا مگذار بنده توام خدایا در راه خودت نگهم دار ) ودر سایه لطف می دار ، وجز به فضل خود مسپار ! گر آب دهی نهال ،خود کاشته ای ور پست کنی بنا،خود افراشته ای من بنده همانم که تو پنداشته ای از دست می افکنم چو برداشته ای 60 الهی نسیمی دمید زباغ دوستی ،دل را فدا کردیم . بویی یافتیم از خزینه ی دوستی ،به پادشاهی برسر عالم ندا کردیم . برقی تافت از مشرق حقیقت،آب گل کم انگاشتیم . الهی هر شادی که بی توست ،اندوه است ! هر منزل که نه در راه توست ،زندان است ! هر دل که نه در طلب توست، ویران است! یک نفس با تو ،به دو گیتی ارزان است ! یک دیدار از آن تو ،به صد هزار جان رایگان است

0 نظر

پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *