تصویر

آنا سولدی یازده ساله از ایتالیا

در دسته : نامشخص
من در نانوایی , قلبی دیدم از جنس نان, قلبی بزرگ, گرم و خوشبو, و فکر کردم ((اگر من قلبی از جنس نان داشتم چند کودک می توانست آن را بخورد! یک لقمه برای تو , دوست من برای تو که گرسنه ای ! یک لقمه از این نان قلبی برای توست و برای تو , و برای تو!)) به کودکی که گرسنه است و می ترسد کافی نیست که بگویی ((دوستت دارم !)) وقتی که کودکی را گریان می بینی کافی نیست که بگویی : ((طفلک بیچاره !)) اگر قلب من از جنس نان بود چندین کودک می توانست آن را بخورد! و تو ! ای فرمانده چه چیز مانع از آن می شود که بمب هایت را به شکل نان نسازی؟ آنگاه در پایان جنگ ها , هر سربازی می توانست خوشحال به خانه بازگردد با سبدی از بمب های برشته و خوشبو. اما این فقط یک رویاست و دوست گرسنه من هنوز هم می گرید آه, اگر قلب من از جنس نان بود

0 نظر

پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *