نظري بر کربلا ...
در دسته : نامشخص
هر نظر بر گوشه ایی تر می كند
یادی از غوغای اصغر می كند
گفت : "بابا ، بی برادر مانده ایی
بی كس و بی یار و یاور مانده ایی ؟
گر تو تنهایی بگو من كیستم
اصغرم ، اما نه اصغر نیستم
خیز و اسماعیل را آماده كن
سجده شكری بر این سجاده كن
ای پدر حرف مرا در گوش گیر
خیز و این قنداقه در آغوش گیر
خیز و با تعجیل میدانم ببر
بر سر نعش شهیدانم ببر"
آب و اقیانوس را آواز داد
آخرین ققنوس را پرواز داد
خون اصغر آسمان را سیر كرد
خواب زینب را چه خوش تعبیر كرد
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر