تصویر

ترانه گفت

در دسته : نامشخص
ترانه گفت : برقصم به روی لبهایت؟ ستاره گفت: بتابم بر اوج شبهایت؟ بهار گفت بیایم به ابر امر کنم زلال لطف بپاشد به سوز تبهایت؟ اجازه هست بمیریم اگر دل تو گرفت و نقل شعر بپاشیم بر طربهایت؟ چه رعد و برق بهارانه ای پس از باران دل رحیم تو و آن به آن غضبهایت چه وقت می رسد آن خوش حساب امر کند بیا و باز بگیر از لبم طلبهایت به شعر من نظر اندازد و بفرماید پسندآمده در خاطرم ادبهایت عجیب نیست اگر سحر می کنی با شعر منم دلیل نجیب همه عجب هایت

0 نظر

پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *