تنهايي
در دسته : نامشخص
منتظر نباش كه شبی بشنوی ، از این دلبستگی های ساده دل بریده ام ! كه عزیز بارانی ام را ، در جاده ای جا گذاشتم ! یا در آسمان ، به ستاره ی دیگری سلام كردم ! توقعی از تو ندارم ! اگر دوست نداری در همان دامنه ی دور دریا بمان ! هر جور راحتی ! باران زده ی من ! همین سوسوی تو از آن سوی پرده ی دوری برای روشن كردن اتاق تنهای ام كافی است من كه این جا كاری نمی كنم فقط گهگاه گمان دوست داشتنت را در دفترم حك می كنم همین ! این كار هم كه نور نمی خواهد می دانم كه به حرفهایم می خندی
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر