نشد
در دسته : نامشخص
گفتند روزگار دگر می شود ، نشد شام غريب نيز سحر می شود ، نشد پيش بهار فرق گل و خار هيچ نيست يک روز خار سنبل تر می شود ، نشد فرياد نا توان که اثر هيچگه نداشت تيرگذشتنی زسپر می شود ، نشد گفتند : دشتِ از علف وسايه بی نصيب پر از گل و گياه و شجر می شود ، نشد باران اشک کودک بی نان بی نوا روزی بدل به مشت گهر می شود ، نشد گفتند : « سنگ لعل شود در مقام صبر » « آن هم مگر به خون جگر می شود » نشد . گفتند خوش بزی که ستم پايدار نيست آيين داد رسم بشر می شود ، نشد در رود بی کران خرد باطن بشر گفتند :
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر