سفر بی بازگشت
در دسته : نامشخص
عزيز دل،
قبل از سفر بي بازگشتت ،
قبل از گم شدنت پشت هزاران هزار حصار،
پشت هزاران ورق خاطره
و پشت هزاران روز ديوانگي
لطفي در حق من كن
باشه؟
...
به من ياد بده به سنگ و ستاره،
به موج و پارو،
و به ماه تنهاي پر غرور كوير،
چگونه نگاه كنم تا ياد تو نيفتم؟
...
به من ياد بده چگونه هر زيبايي،
هر خوبي،
و هر لطافت را
با سنگ ترازوي لطافت،زيبايي و خوبي تو وزن نكنم؟
...
يادم ميدهي؟
...
راستي...
اگر خواستي بر گردي،
من حدود ساعت گريه و گيتار،خانه هستم.
اگر ديرتر آمدي و پشت در ماندي،
بوسه اي بر قفل ها بزن
همه درها باز خواهند شد...
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر