قصه اینجوری شروع شد ...
در دسته : نامشخص
قصه اینجوری شروع شد .... من و چشمات و ترانه
تو رو خواستن تا همیشه ..... گریه و اشک شبانه
تو می دونی تا همیشه ..... من به یاد تو می مونم
هر چی که ترانه دارم ... واسه ی چشات می خونم
واسه داشتن دستات .... لحظه هام پر از بهونه اس
دیدن صورت ماهت .......... یه خیال عاشقانه اس
بی تو من هیچی ندارم ... پیش چشمات کم می یارم
اگه تو بخوای می میرم .. جون به دستات می سپارم
پاسخ
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند. *
0 نظر